فضل الله نکو لعل آزاد

ساخت وبلاگ
معانی گسترده‌ی واژگان در عبارات مربوطه!بسیاری از واژگان ممکن است، در عبارتی معنایی را افاده کنند و در عبارتی دیگر، معنای دیگری از آن اراده شود. از این روی معنای بسیاری از واژگان را می‌بایست در عبارت‌ها و جمله‌ها جستجو کرد، نه اینکه تنها به فرهنگ واژگان رجوع نمود، چراکه فرهنگها نیز بسیاری از واژگان را بر مبنای مفهومی که در عبارات دارند، معنا کرده‌اند و در این زمینه هیچ واژه‌نامه‌ای کامل نیست!پس این‌که برخی در نوشتارها و سروده‌های‌شان از حروف اضافه یا واژگان چندمعنایی بهره می‌برند که به‌گوش شنونده یا خواننده نامانوس می‌‌آید، دلیلش این است که واژه را در جایگاه یا عبارت اصلی خود به‌کار نبرده‌اند و ممکن است، چنین افراد در پاسخ به معترضین بگویند؛《در فرهنگ واژگان چنین معنایی را یافتیم》اما همان‌طور که جلوتر گفته شد؛ فرهنگ‌ها واژگان را از مفهومی که در عبارات دارند، معنا کرده‌اند! یعنی اینکه؛ گاه عبارات و ترکیب‌ها نقش واژگان را روشن می‌کنند! از قیدهای 《نیز》و《هم》یک معنا برمی‌خیزد اما در زبان فارسی "هم" می‌تواند، پیشوند به‌شمار رود و بشود؛ همکار، همیار، همراه، هم‌کیش و ... اما نمی‌شود، گفت؛ نیزکار، نیزیار، نیزراه، نیزکیش و ....در یک گروه ادبی (فضای مجازی) سراینده‌ای، سروده‌ی خود را در معرض دید دوستان قرار داد که در آن این مصرع توجه مرا به‌خود جلب کرد؛[عشق بر رگ‌های هستی خون ماست]مصرع مذکور معنای روشنی ندارد و علاوه بر آن سراینده‌ی آن به‌گمان خود از "بر" معنای "برای" را افاده کرده که در این مصرع قطعا چنین معنایی از آن اراده نمی‌شود.ایشان وقتی با انتقاد این حقیر روبرو شد که؛ در اینجا "بر" معنای "به‌روی" را می‌رساند، فرمود:((منظور از "بر" به‌معنا فضل الله نکو لعل آزاد ...
ما را در سایت فضل الله نکو لعل آزاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blalazad6 بازدید : 131 تاريخ : سه شنبه 12 مهر 1401 ساعت: 3:39

بخشی کوتاه از نقد یک سروده، حرف عطف، ربط (اُ ) یا (وَ)ترسم که بمیرم و نبینم رُخِ ماهتیا زنده بمانم همه در حسرت و آهتدر مورد مصرع اول اولین بیت عرض شود؛ چنانچه (بمیرمُ) خوانده شود، رکن دوم "مفاعیل" به "مفاعلن" بدل می‌شود و وزن یکی از متفرعات وزن اصلی به‌دست می‌آید و ایرادی بر آن روا نیست. یعنی وزن شعر از (مفعول مفاعیل ...) به (مفعول مفاعلن ...) تغییر پیدا می‌کند و چنانچه (بمیرم وَ) بخوانیم، وزن اصلی رعایت می‌شود اما در سروده‌ها به‌کارگیری "وَ" به‌جای "اُ" خلاف سنت شاعران پیشین به‌شمار می‌رود. چراکه حرف ربط (وَ) (wa) واژه‌ای عربی است و جز چند مورد در شاهنامه، قرن‌هاست که در شعر فارسی کاربرد زیادی ندارد، مگر اینکه قبل از واژگان تخفیف داده شده (وگرنه) و ... آمده باشد! البته گاهی در نثرها به‌صورت تلفظ فارسی‌‌زبانان (va) به‌کار گرفته می‌شود:(و خدا خواست .... دکترشریعتی)اما در محاوره‌ها و شعرهای فارسی، تقریبا چیزی به نام (وَ) نداریم!جای آن دارد که سرایندگان به دوستان شاعرشان توصیه و تاکید کنند که از چنین اقدامی بپرهیزند، زیرا خلاف اندیشه و آثار ادیبان و شاعران درگذشته و امروزی است اما متاسفانه چنین پدیده‌‌ای در سروده‌‌های امروزی بسیار روی می‌دهد.ما در شعرها و گفت‌وگوها از حرف ربط یا معادل فارسی آن همپایگی (اُ) استفاده می‌کنیم که صد در صد فارسی است و سابقه‌ی آن باز می‌گردد، به زبان پهلوی، حتا قبل‌تر اما چون حرفی برای نشان دادن آن وضع نکرده‌ایم و قرار دادن نشانه بر حروف فارسی نیز اصولا رایج نیست، برای نوشتن آن به‌گونه‌ی "وَ" عربی بهره می‌بریم‌."واو عطف" در زبان پهلوی به‌صورت (او oo) به لفظ درمی‌آمده و تا آنجا که تاریخ ادبیات ایران نشان می‌دهد، تا چهارصد سال قبل از فردوسی نیز به همین ص فضل الله نکو لعل آزاد ...
ما را در سایت فضل الله نکو لعل آزاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blalazad6 بازدید : 139 تاريخ : سه شنبه 12 مهر 1401 ساعت: 3:39